چهارشنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۴ - ۰۶:۰۴
نظرات: ۰
۰
-
گفت و گو با میلاد کیایی| وقتی ساز هم قهر می‌کند!

پیش آمده ساز صدایم زده، ساعت دو ـ سه نصف شب در خواب به سراغم آمده و گفته بلندشو مرا بنواز! اسمش ساز است و از «سازش» می‌آید. حتی گاهی قهر هم می‌کند. اگر به سراغش نروم قهر می‌کند. باید دو ـ سه روز منت بکشم تا آشتی کنیم! 

سجاد تبریزی - روزنامه اطلاعات| شاید باور این که قرار گذاشتن و گفتگو با میلاد کیایی تا این حد ساده است دشوار باشد! ساده، بی‌تکلف و مهربان، درِ آپارتمان کوچکش را باز کرده و ما را به دنیای رنگی منزلش دعوت می‌کند، فضایی فانتزی مملو از رنگ‌های شاد، قرمز، زرد، بنفش و گل‌های سرزنده و شاداب.

در دهه نهم زندگی، مرتب و سرحال، باوقار و استوار به گفتگو می‌نشیند. دقتش در انتخاب واژه‌ها و بیان دقیق مفاهیم، نشان از تمرکز بالای ذهنی او دارد که مثل یک ساعت مرغوب قدیمی، بی‌وقفه کار می‌کند. 

کیایی، اولین «میلاد» ایران است. در سال ۱۳۲۳ زمانی که پدرش برای گرفتن شناسنامه، این نام را به ثبت‌احوال داد مشخص شد تا آن روز کسی فرزند خود را میلاد ننامیده است. او در خانواده‌ای فرهنگی و اهل موسیقی رشد کرد و برادرش اولین مربی نوازندگی‌اش بود، به همین دلیل مراحل رشد حرفه‌ای را با سرعت بیشتری طی کرد. از استعداد نسل جدید ذوق‌زده است و از بسیاری اشتباهات فرهنگی ـ هنری، خسته و مستأصل.

ذکاوت نسل جدید

نسل دهه هشتادی به‌سرعت در حال رشد و کسب جایگاه خود در اجتماع است، نسلی که علیرغم فقدان تریبون رسمی برای عرض‌اندام، هویت‌مند و مستقل، توان خود را ارائه می‌کند. میلاد کیایی، موسیقیدان، آهنگساز و نوازنده در این باره می‌گوید: از سال ۱۳۴۰ تجربه تدریس موسیقی دارم، یعنی ۶۴ سال است تدریس می‌کنم. یقین دارم که نسل فعلی از نظر استعداد، هوش و ذکاوت و قابلیت‌ها قابل قیاس با نسل گذشته نیست.

وی می‌افزاید: در دوره جوانی، وقتی در چند آموزشگاه موسیقی تدریس می‌کردم، از حدود صد هنرجویی که به آموزشگاه می‌آمد، هفت یا هشت نفر استعداد داشتند اما در این دوره، از هر صد هنرجو حدود هفتاد تا هشتاد نفر در حد نبوغ استعداد دارند. برای همین به نسل جدید و به تبع آن به آینده ایران عزیز خوشبینم.

این استاد موسیقی تأکید می‌کند: البته نکته‌ای را نمی‌توان نادیده گرفت و آن، جنبه‌های فرهنگی و اخلاقی است. فرهنگ، برآیندی از انسانیت، آداب و اخلاق و مقدم برهر چیز دیگری است. متأسفانه در این بخش، مقداری از بضاعتمان را از دست داده‌ایم و مقصر آن هم نسل جوان نیست. 

به نظر می‌رسد شرایط روزگار و شرایط مدیریتی کشور در این موضوع دخیل هستند. من آگاهی سیاسی و اقتصادی ندارم ـ و البته از این بابت خوشحالم ـ اما تجربه دارم و تجربه، چیزهای زیادی را به ما نشان می‌دهد. 

من به نسل آینده خوشبینم، مشروط بر این‌که به جنبه‌های فرهنگی و اخلاقی هم توجه بیشتری کند. تجربه، گران‌ترین مدرسه و پر هزینه‌ترین دانشگاه است، هزینه آن عمر ماست. خوشبختانه در زندگی دو روز شبیه هم نداشته‌ام، پس می‌توانم بگویم تجربه‌های زیادی دارم که بخشی از آن در دو عنوان کتابم منعکس شده است. همه آن‌ها بر اساس تجربه‎های زندگی‌ام بود و بر اساس تجربه معتقدم حرف اول را در هر کاری به ویژه در هنر، فرهنگ می‌زند.  

کیایی ادامه می‌دهد: مگر قرار نبود رادیو و تلویزیون، دانشگاه باشد؟ در حال حاضر در سه چهار دانشگاه، موسیقی تدریس می‌کنم. دانشجوی سال چهارم موسیقی می‌گوید «مجید وفادار» یا «حبیب‌الله بدیعی» را نمی‌شناسد و فقط اسم این استادان بزرگ را شنیده است! مقصر، دانشجوی موسیقی نیست، رادیو فرهنگ که باید فرهنگ را به مردم بیاموزد، آهنگ پخش می‌کند و قبل از آن می‌گوید این آهنگ متعلق به فلان خواننده است! پس آهنگساز، ترانه‌سرا، تنظیم کننده و بقیه عوامل چه می‌شوند؟ شرم آور است.

سلیقه‌ها محترم هستند

در یک جامعه، افراد با سلیقه‌های مختلف، در هر زمینه و به‌ویژه در زمینه هنر، حق انتخاب دارند. میلاد کیایی می‌گوید: ما نباید یک‌بُعدی و با اندیشه‌های انفرادی خودمان اظهار نظر کنیم. یادم می‌آید در سن ۱۶ سالگی در مسابقات موسیقی که وزارت فرهنگ و هنر با همکاری وزارت آموزش و پرورش برگزار می‌کرد، مقام نخست را به دست آوردم و شرایطی پیش آمد که نزد رییس شورای موسیقی رادیو رفتم. آنجا نسبت به پخش موسیقی‌های غیراصیل در رادیو اعتراض کردم. آن مسئول حرف درستی زد و گفت: شنونده رادیو فقط شما نیستید، یک جامعه چندین میلیون نفری، کارگر، کشاورز، مهندس، دکتر، استاد دانشگاه و دانشجو دارد. 

طیف‌های متخلفی در آن زندگی می‌کنند و ما نمی‌توانیم رضایت یک طیف را معیار قرار دهیم، باید سلیقه‌ها و سن‌های مختلف را در نظر بگیریم. 

وی می‌افزاید: به نظرم گفته رییس شورای موسیقی رادیو نکته بسیار بجایی بود که هیچ وقت آن را فراموش نکردم. در آن دوره، رادیو برنامه‌هایی داشت که این تنوع سلیقه را پوشش می‌داد؛ صبح جمعه، شما و رادیو، گل‌های جاویدان و.... متوجه شدم که تا پیش از آن یک بُعدی فکر می‌کردم. 

آن روز به این واقعیت رسیدم که نباید فکر کنیم فقط آن چیزی که ما دوست داریم درست است. در جامعه‌ای با  ۸۰ میلیون نفر جمعیت، سلیقه‌های متنوعی وجود دارد. 

روابط عمومی ‌هنر به‌ویژه در آموزش هنر از اهمیت زیادی برخوردار است، یک کودک را نمی‌توان از روز اول با موسیقی سنگین آشنا کرد. لازم است جامعه را در نظر داشت و در عین حال اصول و فنون موسیقی ملی نیز باید در نظر گرفته شود.

نقش استادان 

استادان موسیقی، نقش مهمی ‌در پرورش استاد میلاد کیایی داشتند. این موسیقیدان برجسته کشورمان توضیح می‌دهد: بعضی از هنرمندان برای من مانند معلم بودند. خود را مدیون هر هنرمندی می‌دانم که حتی یک درس از او آموخته‌ام. این موهبت شامل حالم بود که از هفت‌سالگی با بزرگان موسیقی در ارتباط باشم.

برادرم ایرج کیایی که روحش شاد، از شاگردان استاد صبا بود و به این واسطه، سعادت داشتم که دو بار استاد ابوالحسن صبا، استاد بزرگ موسیقی ایران را ببینم. با مرحوم روح‌الله خالقی از نزدیک آشنا شدم و در کمال سعادت، سه بار با کلنل علینقی وزیری، بنیان‌گذار موسیقی نوین ایران دیدار داشتم.

وی می‌افزاید: البته از بعضی هنرمندان خاطره خوشی ندارم. در دوره نوجوانی که فکر می‌کردم همه چیز بر اساس آداب انسانی و اخلاقی است، یک بار برای گرفتن عکس با یکی از موزیسین‌ها روی سن رفتم، اما او با غرور امتناع کرد که خیلی برایم سنگین تمام شد. از آن تاریخ  ۶۰ سال می‌گذرد، من همان روز تصمیم گرفتم اگر روزی به جایی رسیدم، هر کسی از هر طبقه‌ای از اجتماع خواست با من خوش و بشی کند، عکسی بگیرد و حرفی بزند امتناع نکنم. غرور مساوی با سقوط است. 

استاد کیایی از نوازندگان و آهنگسازان هم‌دوره خود نیز به نیکی یاد می‌کند و می‌گوید: هم‌دوره‌های من، محمدرضا لطفی، مجتبی میرزاده و فریدون شهبازیان بودند و با هوشنگ کامکار و محمد موسوی نیز رفاقت دارم. دوستی ما با هم در اردوهای هنری سال ۱۳۴۲ شکل گرفت. 

ساز قهر می‌کند!

ارتباط هنرمند با ابزار کارش، ارتباطی روحی است. استاد کیایی می‌گوید: همه اشیاء و اجسام حس دارند.

با اطمینان می‌گویم همه چیز، میز، صندلی و جامدات حس دارند. ابزار موسیقی که سرشار از حس است. 

پیش آمده ساز صدایم زده، ساعت دو ـ سه نصف شب در خواب به سراغم آمده و گفته بلندشو مرا بنواز! اسمش ساز است و از «سازش» می‌آید. حتی گاهی قهر هم می‌کند. اگر به سراغش نروم قهر می‌کند. باید دو ـ سه روز منت بکشم تا آشتی کنیم! 

میلاد کیایی ادامه می‌دهد: یک بار یکی از شاگردان آمد، گفت اگر بخواهید کوک دستگاه را از شور به سه‌گاه تغییر دهید چقدر طول می‌کشد؟ منتظر بود بگویم مثلا پنج دقیقه. گفتم بعد از ۷۵ سال نوازندگی، برای من ۴۸ ساعت زمان می‌برد. تعجب کرد. توضیح دادم که وقتی ساز روی شور کوک است، همه چیز حس شور دارد. برای این که آرام آرام برگردد، نیاز به زمان پیدا می‌کند. 

یک بار دیگر شاگردی قطعه‌ای را که در دستگاه ماهور ضبط کرده بود، برایم پخش کرد. قطعه که تمام شد گفتم کوک سنتور شما پیش از ضبط قطعه، همایون بود؟ تعجب کرد و پرسید از کجا فهمیدید؟ گفتم تعجب ندارد، این ساز روی دستگاه همایون، کوک بود. نمی‌شود در  ۱۰ دقیقه، کوک آن را تغییر داد، ساز برای این تغییر نیاز به زمان دارد. یکی از دلایلی که موسیقی نسل امروز به دل‌ها نمی‌نشیند، این است که برخی کارها را الکترونیکی و صنعتی انجام می‌دهند، در حالی که ما بسیاری از کارها را از طریق گوش و حس انجام می‌دادیم. 

این آهنگساز پیشکسوت در پایان گفتگوی خود خاطره‌ای تعریف می‌کند و می‌گوید: یک نوازنده تار داشتیم که استادان بزرگی مثل شهناز یا کلنل وزیری او را تأیید و احترام می‌کردند. عشق به شکار داشت، داخل پرانتز بگویم هیچ شکارچی، عاقبت به‌خیر نمی‌شود. این نوازنده هر بار که به شکار می‌رفت، تار خود را هم می‌برد. یکی از دفعاتی که به شکار رفته بود خودرویش از دنده خارج شده و از روی تاری رد می‌شود که یادگار پدرش بود. بعد از آن، با وجود استادی و چیره‌دستی در نوازندگی و با این که تارهای بسیار نامی ‌برایش آوردند، نتوانست نوازندگی کند. وقتی ساز، دست‌ساز باشد و با نوازنده ارتباط پیدا کند، نوازنده با ساز دیگری نمی‌تواند مأنوس شود.

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی